نــوخ و دوش و ....
دارم تو آشپزخونه به روزمرگیهام میرسم... تو هم همین نزدیکیها... میایو دستاتو یه جوری حرکت میدی که فقط من معنیشو میفهمم یعنی قاشق بده هم بزنم + قایلمه بهت دادمشون..... بعد یه مدت که غرق بازی بودی ...بهت گفتم سام چی داری میپزی مامان؟ تندی سرت و آوردی بالا و نگام کردی و گفتی: نـــــــــوخ ، دوش ، لولو لو لیا یعنی مرغ و گوشت و لوبیا ! ای خدااااااااااااا...وروجک حاضر جواب.... یعنی این همه مدت تو، تو ذهن کوچولوت داشتی وافعا غذا میپخنی و من فکر میکردم الکیه! برای همین هر از گاهی قاشق و میاوردی تا من مزه کنم ! واسه همین با به به من انقدر ذوق میکردی؟! حالا من .... بعد اون روز همیشه یه چیزی میریزم ...
نویسنده :
مامان
18:35